دولت زمینه ساز ظهور(1)

نويسنده:نسرین وهابزاده

چکیده

فرشتگان رحمت الهي، گرد دانه هاي تسبيح تو مي گردند؛ باد كه انگشت تسبيح گردان تو را در آغوش بالهاي خود مي گيرد، بدين شكفتگي، گلي در بوستان هستي، نروياند.
سواره، يا پياده ؟ امروز يا فردا ؟ با كسان و يار، يا تنها ؟ خواهي آمد، مولاي من !
اين دو سه پرسش، تنها دل مشغولي من، ميان همه معماهاست.
خورشيد، چراغي است كه در جشن آمدنت، سوسو خواهد زد و ماه و ستاره نيز همان همسايگاني هستند كه از در و ديوار سر مي كشند.
كي تو را خواهيم ديد، اي ديدني ترين. ديدنت را بهانه بسيار داريم؛ ولي بها، نه.
مرا كه تو را بسيار خوانم، يك بار بخوان اي مولاي من ! مرا نیز بخوان ...
ظهور بزرگ‌ منجي‌ بشريت، امري‌ مسلّم‌ است‌ و بي‌هيچ‌ ترديدي‌ واقع‌ خواهد شد. آن‌چه‌ مورد اختلاف‌ است، وقت‌ ظهور است‌ و اين‌ كه‌ آيا ظهور، تعجيل‌پذير است‌ يا خير؟ و آيا ما وظيفه‌اي‌ براي‌ زمينه‌سازي‌ آن‌ داريم؟ در اين‌ زمينه‌ ديدگاه‌هاي‌ مختلفي، وجود دارد. نويسندهِ‌ مقاله، چنين‌ مي‌انديشد كه‌ وظايفي‌ بر عهدهِ‌ ماست‌ كه‌ انجام‌ آنها، موجب‌ تعجيل‌ در ظهور مصلح‌ عالم‌ مي‌شود.
وي‌ علاوه‌ بر ذكر دلايل، قرآني‌ و روايي‌ جهت‌ اثبات‌ نظر خويش، عوامل‌ آمادگي‌ و زمينه‌سازي‌ را بر چهار نوع، تقسيم‌ مي‌كند: آمادگي‌ فكري‌ و فرهنگي؛ آمادگي‌ اجتماعي؛ آمادگي‌هاي‌ تكنولوژيكي‌ و آمادگي‌هاي‌ فردي.
در بخش دوم مقاله نیز به بررسی اهداف و رسالت دولت مطابق حکومت مهدوی پرداخته و در بخش سوم این موضوع که انقلاب اسلامی ایران، زمینه ساز ظهور منجی است را؛ مورد شرح و بررسی قرار داده ام.
بسم‌ اللّه‌ الرحمن‌ الرحيم‌
‌اللهم‌ انّا نشكو اليك‌ فقد نبيّنا و غيبه` وليّنا، و شدّه` الزمان‌ علينا، و وقوع‌ الفتن‌ بنا، و تظاهر الاعداء و ‌كثره` عدوّنا و قلّه` عددنا . (1)
خرم‌ آن‌ روز كه‌ آن‌ دلبر جانان‌ آيد
درد هجران‌ رود و چاره‌ و درمان‌ آيد

مقدمه‌

بي‌شك‌ در روزگاري‌ كه‌ دنيا از ظلم، جور و بي‌عدالتي‌ پر و هم‌چون‌ كشتي‌ در درياي‌ پرتلاطم، دچار امواج‌ سهمگين‌ شده‌ است و هر لحظه‌ به‌ خطر نابودي‌ نزديك‌تر مي‌شود و در معرض‌ غرق‌ شدن‌ قرار دارد، جامعه‌ بشري‌ منتظر است‌ تا به‌ دست‌ منجي‌ و مصلحي‌ توانا به‌ ساحل‌ نجات‌ برسد. وگرنه‌ هستي‌ و آفرينش‌ انسان‌ به‌ مقصد نهايي‌ و كمال‌ خويش‌ نخواهد رسيد.
اين‌ ارادهِ‌ الهي‌ است‌ كه‌ روزي‌ آن‌ منجي‌ حقيقي‌ خواهد آمد؛ چرا كه‌ خداوند، خود فرمود: و نريد ان‌ نمن‌ علي‌ الذين‌ استضعفوا في‌ الارض‌ و نجعلهم‌ ائمه و نجعلهم‌ الوارثين( 2 )
ما مي‌خواستيم‌ بر مستضعفان‌ زمين‌ منت‌ نهيم‌ و آنان‌ را پيشوايان‌ و وارثان‌ روي‌ زمين‌ قرار دهيم.
روزي‌ كه‌ صالحان، وارث‌ زمين‌ خواهند شد و آن‌ را از چنگال‌ طالحان‌ و جباران‌ رها خواهند ساخت. كه‌ فرمود: و لقد كتبنا في‌ الزبور من‌ بعد الذكر ان‌ الارض‌ يرثها عبادي‌ الصالحون(3)
در زبور بعد از ذكر (تورات) نوشتيم: بندگان‌ شايسته‌ام‌ وارث‌ (حكومت) زمين‌ خواهند شد.
اين‌ مصلح‌ واقعي‌ و وارث‌ حقيقي‌ كسي‌ نيست، جز مهدي‌ موعود(ع) كه‌ به‌ عنوان بقيه` اللّه، در پس‌ پردهِ‌ غيبت‌ به‌ سر مي‌برد، تا روزي‌ كه‌ مشيت‌ خداوندي‌ اقتضا كند، آن‌ حضرت‌ ظهور و زمين‌ را سراسر پر از عدل‌ و داد كند.
هر پديده‏اى در جهان با فراهم آمدن شرائط و زمينه‏هاى آن به وجود مى‏آيد و بدون تحقق زمينه‏ها امكان وجود براى هيچ موجودى نخواهد بود. هر زمينى قابليت پرورش دانه را ندارد و هر آب و هوايى مناسب با رشد هر گياه و نباتى نيست. وقتى كشاورز مى‏تواند انتظار برداشت خوب از زمين داشته باشد كه شرايط لازم براى به دست آمدن محصول را تهيه كرده باشد. بر اين اساس هر انقلاب و رويداد اجتماعى نيز به زمينه‏ها و شرايط آن بستگى دارد؛ همانگونه كه انقلاب اسلامى ايران نيز با فراهم آمدن مقدمات آن به پيروزى رسيد. قيام و انقلاب جهانى امام مهدى‏عليه السلام كه بزرگترين حركت جهانى است نيز پيرو همين اصل است و بدون تحقق زمينه‏ها و شرايط آن به وقوع نخواهد پيوست.
مقصود از اين سخن آن است كه تصور نشود امر قيام و حكومت امام مهدى‏عليه السلام از روابط حاكم بر جهان آفرينش مستثنى است و حركت اصلاحى آن بزرگوار از راه معجزه و بدون اسباب و عوامل عادى به سرانجام مى‏رسد. بلكه بر اساس تعاليم قرآن و پيشوايان معصوم‏عليهم السلام، سنّت الهى بر اين قرار گرفته كه امور عالم از مجراى طبيعى و علل و اسباب عادى انجام گيرد. امام صادق‏عليه السلام فرمود: خداوند امتناع دارد از اينكه امور را جز از راه اسباب (آن) فراهم آورد.(4) ودرروايتى ازامام باقر ( ع ) نقل شده است كه شخصى به ايشان عرض كرد: مى‏گويند زمانى كه امام مهدى‏ (عج ) قيام كند همه امور بر وفق مراد او خواهد بود. حضرت فرمود: هرگز چنين نيست. قسم به آنكس كه جانم در دست اوست اگر بنا بود براى كسى كارها خود به خود درست شود همانا براى رسول خداصلى الله عليه وآله چنين مى‏شد.(5)
البته سخن فوق بدين معنى نيست كه در قيام بزرگ مهدوى، امدادهاى غيبى و آسمانى وجود نخواهد داشت بلكه مقصود آن است كه در كنار امدادهاى الهى، زمينه‏ها و عوامل و شرايط عادى نيز بايد فراهم شود.

وظايف‌ ما براي‌ فرج‌ حضرت‌

اصل‌ ظهور آن‌ منجي، قطعي‌ است‌ و بي‌ شك‌ صورت‌ خواهد گرفت، اما سخن‌ در اين‌ است‌ كه‌ چه‌ بايد كرد تا اين‌ حركت‌ سرعت‌ گرفته‌ و ظهور تعجيل‌ پذيرد؟ بهتر است‌ پرسش‌هاي‌ اساسي‌ را اين‌ گونه‌ مطرح‌ كنيم‌ كه:
آيا به‌ طور كلي‌ راهي‌ براي‌ تعجيل‌ وجود دارد؟
آيا ممكن‌ است‌ با زمينه‌ سازي‌ مناسب، به‌ ظهور حضرت‌ حجه` (ع) شتاب‌ بخشيد؟
آيا قرآن‌ در اين‌ باره‌ طرح‌ و سخني‌ دارد؟
براي‌ پاسخ‌گويي‌ به‌ اين‌ پرسش‌ها، اين‌ نوشتار را در دو بخش: ديدگاه‌ها و نگاه‌ قرآن‌ مورد بررسي‌ قرار مي‌دهيم.

بخش‌ نخست: ديدگاه‌ها

در برابر پرسش‌هاي‌ بالا، با توجه‌ به‌ ديدگاه‌هاي‌ مختلف‌ پاسخ‌هاي‌ چندي‌ وجود دارد كه‌ در زير مورد بررسي‌ قرار مي‌گيرد

ظهور حضرت‌ حجت، مانند وقوع‌ قيامت‌ به‌ ارادهِ‌ خداوند است‌ و انسان‌ها خواه‌ دوست‌ آن‌ حضرت‌ باشند يا دشمن، هيچ‌ نقشي‌ در آن‌ ندارند؛ بايد نظاره‌گر بود تا ارادهِ‌ الهي‌ بدان‌ تعلق‌ بگيرد و ظهور محقق‌ گردد.

با توجه‌ به‌ حديث‌ (امتلاء الارض) بايد در اشاعهِ‌ ظلم‌ و گسترش‌ جور گام‌ برداشت‌ تا پيمانه‌ پر شده‌ زمينهِ‌ ظهور فراهم‌ گردد.

انگيزهِ‌ ظهور را بايد در عوامل‌ غيبت‌ جست‌ و جو كرد. بايد علل‌ غيبت‌ را مورد توجه‌ قرار داد و موانع‌ را برطرف‌ كرد تا زمينهِ‌ ظهور مهيا شود.

بايد به‌ وظايفي‌ كه‌ در زمان‌ غيبت‌ بر دوش‌ ما گذاشته‌ شده‌ و از ما خواسته‌ شده، عمل‌ كنيم‌ تا در ظهور و قيام‌ حضرت‌ حجت(ع) شتاب‌ لازم‌ پديد آيد.

بررسي‌ ديدگاه‌ نخست‌

دليل‌ طرفداران‌ نظريهِ‌ نخست، پاره‌اي‌ از روايات‌ است؛ از جمله‌ روايت‌ مفضل‌ از امام‌ صادق‌ (ع) كه‌ مي‌فرمايد:
... لانّه‌ هو الساعه` التي‌ قال‌ اللّه‌ تعالي: يسئلونك‌ عن‌ الساعه` ايان‌ مرساها، قل: انما علمها عند ربّي‌ لا يجليها لو قتها الاّ هو.(6و7) ؛ زيرا آن‌ ظهور مهدي(عج) همان‌ ساعت‌ و قيامتي است‌ كه‌ خداوند مثال‌ درباره‌ آن‌ فرموده‌ است: يسئلونك‌ عن‌ الساعه` ايان‌ مرساها... درباره‌ قيامت‌ از تو سؤال‌ مي‌كنند، كي‌ فرا مي‌رسد؟ بگو: علمش‌ فقط‌ نزد پروردگار من‌ است. و هيچ‌ كس‌ جز او (نمي‌تواند) وقت‌ آن‌ را آشكار سازد.
برخي‌ از روايات‌ حتي‌ بحث‌ از مهدي(عج) را نيز ممنوع‌ كرده‌ و آن‌ را ضلالت‌ دانسته‌اند؛ چنان‌ كه‌ در ذيل‌ آيهِ: و ما يدريك‌ لعلّ السّاعه` تكون‌ قريبا(.8)؛ و چه‌ مي‌داني‌ شايد قيامت‌ نزديك‌ باشد.
مي‌فرمايد: يستعجل‌ بها الذين‌ لايؤ‌منون‌ بها و الذين‌ امنوا مشفقون‌ منها و يعلمون‌ انّها الحقّ الاّ الّذين‌ يمارون‌ في‌ الساعه` لفي‌ ظلال‌ بعيد.(9) ؛ كساني‌ كه‌ به‌ قيامت‌ ايمان‌ ندارند درباره‌ آن‌ شتاب‌ مي‌كنند، ولي‌ آن‌ها كه‌ ايمان‌ آورده‌اند پيوسته‌ از آن‌ هراسانند و مي‌دانند آن‌ حق‌ است. آگاه‌ باشيد كساني‌ كه‌ در قيامت‌ ترديد مي‌كنند در گمراهي‌ عميقي‌ هستند.
راوي‌ مي‌گويد: پرسيدم‌ معناي‌ يمارون‌ چيست؟ حضرت‌ فرمود: يقولون‌ متي‌ ولد ؟ و من‌ را‌ي ؟ و اين‌ يكون ؟ و متي‌ يظهر، و كل‌ ذلك‌ استعجالاً لامر اللّه‌ و شكاً في‌ قضائه‌ و دخولاً في‌ قدرته.(10 )؛ مي‌گويند: چه‌ زماني‌ متولد شده‌ است؟ و چه‌ كسي‌ او را ديده‌ است؟ و كي‌ ظاهر مي‌شود؟ همه‌ اين‌ها شتاب‌ كردن‌ در كار خدا و شك‌ در حكم‌ و دخالت‌ در قدرت‌ او است.
در اين‌ دو روايت‌ ضمن‌ آن‌ كه‌ ظهور حضرت‌ حجت، را تأ‌ويل‌ آيات‌ قيامت‌ دانسته‌ و عجله‌ در وقوع‌ آن‌ را ناشي‌ از عدم‌ ايمان‌ تلقي‌ كرده‌ است، بحث‌ و پرسش‌ دربارهِ‌ آن‌ حضرت‌ از جمله‌ زمان‌ ظهور را مراء، و محاجّه، شك‌ در قضا و دخالت‌ در قدرت‌ خدا مي‌داند.
در روايت‌ ديگري‌ تصريح‌ دارد به‌ اين‌ كه، امرظهور قابل‌ تعجيل‌ نيست؛ چنان‌ كه‌ در روايتي‌ ازامام‌ صادق(ع) چنين‌ مي‌خوانيم: ان‌ اللّه‌ لا يستعجل‌ لعجله العباد، ان‌ لهذا الامر غايه ينتهي‌ اليها، فلو قد بلغوها لم‌ يستقدموا ساعه و لا يستأ‌خروا. خداوند به‌ خاطر شتاب‌ بندگان‌ عجله‌ نمي‌كند. همانا براي‌ اين‌ كار (ظهور منجی )زماني‌ است‌ كه‌ به‌ آن‌ منتهي‌ مي‌شود. پس‌ اگر (بندگان) آن‌ (زمان) را طلب‌ كنند، لحظه‌اي‌ مقدم‌ يا مؤ‌خر نمي‌گردد.
بنابر اين‌ ديدگاه، انسان‌ جز انتظار تكويني‌ هيچ‌ نقشي‌ ندارد. همانند كسي‌ كه‌ مسافري‌ دارد و نمي‌داند كجاست، بايد به‌ حكم‌ تكوين‌ چشم‌ به‌ راه‌ باشد تا وصل‌ محقق‌ شود؛ زيرا مطابق‌ اراده‌ و مشيت‌ مطلق‌ الهي، انسان‌ در اين‌ زمينه‌ مسلوب‌ الاختيار است، و كاري‌ از وي‌ ساخته‌ نيست. نه‌ قادر است‌ ارادهِ‌ خدا را تغيير دهد و نه‌ مي‌تواند در برابر خواست‌ خدا اراده‌اي‌ داشته‌ باشد. تشبيه‌ وجه‌ انتفاع‌ از حضرت‌ در زمان‌ غيبت‌ به‌ خورشيد در پس‌ ابرها، مي‌تواند مؤ‌يد اين‌ بينش‌ باشد؛ چرا كه‌ بشر نمي‌تواند به‌ سادگي‌ ابرها را كنار زده‌ و خورشيد را نمايان‌ سازد.
بديهي‌ است‌ اين‌ ديدگاه، با همهِ‌ وجههِ‌ توحيدي‌ و معرفتي‌ كه‌ دارد، توجيه‌ عقلاني‌ ندارد، و دست‌ كم‌ با اراده، اختيار، تشريع، تكليف‌ و اذن‌ در دعا منافات‌ دارد.
از سوي‌ ديگر، مذمت‌ استعجال‌ و پرسش‌ از حال‌ آن‌ حضرت، به‌ كساني‌ اشاره‌ دارد كه‌ در وجود حضرت‌ ترديد داشتند و با پرسش‌هاي‌ پي‌درپي‌ در صدد ايجاد شبهه‌ در اصل‌ وجود مهدي(ع) بودند و چه‌ كسي‌ مي‌تواند بپذيرد كه‌ روايات‌ متعددي‌ كه‌ در معرفي‌ آن‌ حضرت‌ وارد شده، مراء و محاجه‌ باشد؟

بررسی ديدگاه‌ دوم‌

روايت‌ امتلاء كه‌ مي‌فرمايد: المهدي‌ من‌ ولدي‌ تكون‌ له‌ غيبه` اذا ظهر يملا‌ الارض‌ قسطاً و عدلاً كما ملئت‌ جوراً و ظلما.(11)
مهدي(عج) از فرزندان‌ من‌ است‌ براي‌ او غيبتي‌ است، هنگامي‌ كه‌ ظاهر شود زمين‌ پر از قسط‌ و عدل‌ مي‌شود؛ همان‌ طور كه‌ پر از جور و ظلم‌ شده‌ است.
اين‌ روايت‌ متواتر بين‌ شيعه‌ و سني‌ است‌ و شكي‌ در آن‌ راه‌ ندارد، اما نمي‌تواند توجيه‌ كنندهِ‌ اشاعهِ‌ ظلم، جور، فحشا، منكرات‌ و گناهكاري‌ باشد؛ چرا كه‌ اين‌ موضوع‌ با روح‌ قرآن‌ كاملاً در تضاد است. و نه‌ تنها با تشكيل‌ حكومت‌ اسلامي‌ و اجراي‌ حدود و احكام‌ مخالف‌ است، بلكه‌ با آيات‌ امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر، تواصي، ارشاد و تبليغ‌ نيز ناسازگار مي‌باشد. چرا كه‌ خواست‌ خداوند و قرآن‌ دعوت‌ به‌ خير، امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر است؛ چنان‌ كه‌ مي‌فرمايد: و لتكن‌ منكم‌ امه` يدعون‌ الي‌ الخير و يأ‌مرون‌ بالمعروف‌ و ينهون‌ عن‌ المنكر(12)
بايد از ميان‌ شما، جمعي‌ به‌ نيكي، و امر به‌ معروف‌ و نهي‌ از منكر دعوت‌ كنند.
و پر كردن‌ جامعه‌ از ظلم‌ و جور و گناه‌ و فحشا خواست‌ شيطان‌ و منافقان‌ است، و اين‌ سخن‌ قرآن‌ است‌ كه‌ مي‌فرمايد: و من‌ يتبع‌ خطوات‌ الشيطان‌ فانه‌ يأ‌مر بالفحشاء و المنكر(13)
هر كس‌ پيرو گام‌هاي‌ شيطان‌ شود، (گمراهش‌ مي‌سازد زيرا) او به‌ فحشا و منكر فرمان‌ مي‌دهد.
و نيز مي‌فرمايد: المنافقون‌ و المنافقات بعضهم‌ اولياء بعض‌ يأ‌مرون‌ بالمنكر و ينهون‌ عن‌ المعروف.(14)
مردان‌ منافق‌ و زنان‌ منافق، همه‌ از يك‌ گروهند. آن‌ها امر به‌ منكر، و نهي‌ از معروف‌ مي‌كنند.
بنابر اين‌ ديدگاه، بايد بخش‌ عظيمي‌ از آيات‌ قرآن‌ و پيام‌ آن‌ را از كار انداخت‌ و در مسير مخالف‌ آن‌ عمل‌ كرد تا پيمانه‌ پر شود. در سايهِ‌ شوم‌ اين‌ نظريه‌ همهِ‌ انقلاب‌هاي‌ آزادي‌ بخش، جنگ‌ها و حتي‌ قيام‌ ائمه(ع) محكوم‌ و به بحران‌ مشروعيت‌ دچار مي‌شود؛ براي‌ اين‌ كه‌ به‌ جاي‌ پر كردن‌ پيمانهِ‌ ظلم، امتلاي‌ آن‌ را به‌ تأ‌خير مي‌اندازد.
تنها نكته‌اي‌ كه‌ در اين‌ باره‌ مي‌توان‌ گفت: اين‌ است‌ كه‌ حديث‌ امتلاء به‌ ظهور علايم‌ و نشانه‌ها از جمله‌ گسترش‌ بي‌عدالتي، گناه‌ و منكرات‌ در آخر الزمان‌ اشاره‌ دارد و اين‌ هرگز به‌ معناي‌ جواز ارتكاب‌ گناه‌ نمي‌باشد.

بررسی ديدگاه‌ سوم‌

اين‌ كه‌ بايد علت‌ يا علل‌ غيبت‌ را بر طرف‌ كرد تا زمينهِ‌ ظهور فراهم‌ آيد، ابتدا بايد ديد علت‌ يا علل‌ غيبت‌ چيست‌ و پس‌ از آن‌ گفت‌ چه‌ بايد كرد؟
دربرخي‌ از روايات، تعابير زير خود نمايي‌ مي‌كند:

چنان‌كه‌ در روايت‌ رضوي(ع) مي‌خوانيم‌ كه ( لئلا يكون‌ في‌ عنقه‌ لاحد بيعه اذا قام‌ بالسيف.) (15)
بديهي‌ است‌ اين‌ مسئله‌ نمي‌تواند علت‌ اصلي‌ غيبت‌ باشد، بلكه‌ علت‌ عدم‌ حضور آن‌ حضرت‌ است. به‌ ديگر سخن، فرق‌ است‌ بين‌ عدم‌ حضور، و عدم‌ ظهور و آن‌ چه‌ مورد بحث‌ است، ظهور و قيام‌ آن‌ حضرت‌ است‌ كه‌ اين‌ غيبت‌ خود زمينهِ‌ تحقق‌ آن‌ ظهور است.

در روايت‌ زراره‌ از امام‌ صادق(ع) مي‌خوانيم‌ كه‌ فرمود: ان‌ للغلام‌ غيبه` قبل‌ قيامه، قلت‌ و لم؟ قال: يخاف‌ علي‌ نفسه‌ الذبح.(16)
براي‌ آن‌ پسر (مهدي‌عج) قبل‌ از قيامش‌ غيبتي‌ است. گفتم: چرا؟ فرمود: (زيرا) از ذبح‌ شدن‌ خود مي‌ترسد.
و در روايت‌ ديگري‌ مي‌فرمايد: ان‌ للقائم‌ غيبه` قبل‌ ظهوره، قلت‌ [زراره] لم؟ قال‌ يخاف‌ القتل.(17)
براي‌ قائم(عج) قبل‌ از قيامش‌ غيبتي‌ است. گفتم: چرا؟ فرمود: از كشته‌ شدن‌ مي‌ترسد.
اين‌ عامل‌ نيز همانند عامل‌ قبل، در حقيقت‌ باعث‌ حفظ‌ جان‌ آن‌ حضرت‌ براي‌ تحقق‌ قيام‌ و ظهور است؛ نه‌ عامل‌ اصلي‌ غيبت، و نمي‌توان‌ با تأ‌مين‌ جان‌ وي، زمينه‌ ظهور و قيام‌ را فراهم‌ آورد.

اخبار متعددي‌ دلالت‌ دارد كه‌ از علل‌ و عوامل‌ غيبت، آزمايش‌ الهي‌ است؛ در روايتي، امام‌ باقر (ع) در پاسخ‌ به‌ جابر جعفي‌ مي‌فرمايد: هيهات، هيهات، لا يكون‌ فرجنا حتي‌ تغربلوا ثم‌ تغربلوا ثم‌ تغربلوا، حتي‌ يذهب‌ الكدر و يبقي‌ الصفو.
هيهات! هيهات! فرج‌ ما واقع‌ نمي‌گردد تا اين‌ كه‌ غربال‌ شويد، سپس‌ غربال‌ شويد، سپس‌ غربال‌ شويد تا ناصافي‌ و آلودگي‌ برود و صاف‌ و خالص‌ باقي‌ بماند.
و در روايت‌ ديگري‌ از امام‌ ابوالحسن(ع) مي‌خوانيم‌ كه‌ فرمود: اما و اللّه‌ لا يكون‌ الذي‌ تمدون‌ اليه‌ اعينكم‌ حتي‌ تميزوا و تمحصوا، و حتي‌ لايبقي‌ منكم‌ الا الاندر. ثم‌ تلا: ام‌ حسبتم‌ ان‌ تتركوا و لما يعلم‌ اللّه‌ الذين‌ جاهدوا منكم‌ و يعلم‌ الصابرين.(18)
آگاه‌ باشيد، به‌ خدا قسم‌ محقق‌ نمي‌شود آن‌ كه‌ چشمانتان‌ را به‌ او دوخته‌ايد تا اين‌ كه‌ جدا و پاك‌ شويد و تا اين‌ كه‌ مقدار بسيار كمي‌ از شما باقي‌ بماند. سپس‌ اين‌ آيه‌ را تلاوت‌ فرمود: (ام‌ حسبتم‌ ان‌ تتركوا(.
هر چند عامل‌ امتحان‌ مي‌تواند، از علل‌ غيبت، يا به‌ تعبير ديگر حكمت‌ آن، به‌ شمار آيد، اما اين‌ امر به‌ دست‌ مردم‌ نيست‌ تا مسير آن‌ را عوض‌ كنند؛ آن‌ هم‌ آزموني‌ كه‌ ضرورتاً مي‌بايست‌ وسيله‌ جدا كردن‌ سره‌ از ناسره، و كدر از مصفا باشد. غربال‌ كردني‌ كه‌ با آن، تعدادي‌ اندك‌ از صف‌ اكثريت‌ ناباب‌ جدا شوند.

در برخي‌ از توقيعات‌ شريفه‌ به‌ اين‌ مسئله‌ اشاره‌ شده‌ است‌ كه، بي‌وفايي‌ مردم‌ و گناهان‌ آنان‌ زمينه‌ساز غيبت‌ حضرت‌ حجت‌ شده‌ است. چنان‌ كه‌ مي‌فرمايد: و لو ان‌ اشياعنا وفقهم‌ اللّه‌ علي‌ اجتماع من‌ القلوب‌ في‌ الوفاء بالعهد عليهم، لما تأ‌خر عنهم‌ اليمن‌ بلقائنا و لتعجلت‌ لهم‌ السعاده بمشاهدتنا، علي‌ حق‌ المعرفه و صدقها منهم‌ بنا فما يحبسنا عنهم‌ الا ما يتصل‌ بنا مما نكرهه‌ و لا نؤ‌ثره‌ منهم.(19)
اگر خداوند به‌ شيعيان‌ ما توفيق‌ همدلي‌ در وفاي‌ به‌ عهدي‌ كه‌ بر ايشان‌ است‌ عنايت‌ مي‌فرمود: مباركي‌ ديدار ما براي‌ ايشان‌ به‌ تأ‌خير نمي‌افتاد و در سعادت‌ مشاهده‌ ما با معرفتي‌ شايسته‌ و درست‌ شتاب‌ مي‌شد. و چيزي‌ ما را از ايشان‌ محبوس‌ نكرده‌ است‌ مگر اعمال‌ ناخوشايند و ناپسندي‌ است‌ كه‌ از آن‌ها به‌ ما مي‌رسد.
مضمون‌ اين‌ توقيع‌ اين‌ است‌ كه‌ بي‌وفايي‌ شيعيان‌ نسبت‌ به‌ عهد و پيمان‌ با آن‌ حضرت‌ موجب‌ طولاني‌تر شدن‌ غيبت‌ و حرمان‌ از وصال‌ شده‌ است. اين‌ توقيع‌ در حقيقت‌ بيانگر چند نكتهِ‌ اساسي‌ است:
1- دوري‌ از حضرت‌ ثمرهِ‌ كارهاي‌ ناپسند دوستان‌ و شيعيان‌ است؛ فما يحبسنا عنهم‌ الا ما يتصل‌ بنا مما نكرهه.
2- طولاني‌ شدن‌ غيبت‌ نتيجهِ‌ عدم‌ همدلي‌ شيعيان‌ است؛
و لو ان‌ اشياعنا و فقهم‌ اللّه‌ علي‌ اجتماع‌ من‌ القلوب‌ في‌ الوفاء بالعهد عليهم، لما تأ‌خر عنهم‌ اليمن‌ بلقائنا.
اگر خداوند به‌ شيعيان‌ (و پيروان) ما توفيق‌ همدلي‌ در وفاي‌ به‌ عهد مي‌داد، مباركي‌ ديدار ما براي‌ ايشان‌ به‌ تأ‌خير نمي‌افتاد.
3- همدلي‌ شيعيان‌ در وفاي‌ به‌ عهد [آن‌ حضرت] مي‌تواند عاملي‌ براي‌ تعجيل‌ در ظهور باشد؛ لتعجلت‌ لهم‌ السعاده` بمشاهدتنا. در سعادت‌ ديدار ما شتاب‌ مي‌شد.

بعضي‌ از روايات‌ها بيانگر اين‌ نكته‌اند كه‌ امامان‌ معصوم‌ از علت‌ اصلي‌ غيبت‌ آگاهند، اما مأ‌مور به‌ بيان‌ آن‌ نيستند؛ لذا سربسته‌ و به‌ طور اجمال‌ حكمت‌هايي‌ از آن‌ را بيان‌ كرده‌اند. دليل‌ اين‌ ادّعا روايت‌ عبداللّه‌ بن‌ فضل‌ هاشمي‌ از امام‌ صادق(ع) است‌ كه‌ به‌ وي‌ فرمود:
ان‌ لصاحب‌ الامر غيبه لا بد منها، يرتاب‌ فيها كل‌ مبطل، فقلت‌ له: و لم‌ جعلت‌ فداك؟ قال‌ لامر لم‌ يؤ‌ذن‌ لنا في‌ كشفه‌ لكم، قلت: فما وجه‌ الحكمه في‌ غيبه؟ فقال: وجه‌ الحكمه في‌ غيبه وجه‌ الحكمه غيبات‌ من‌ تقدمه‌ من‌ حجج‌ اللّه‌ تعالي‌ ذكره، ان‌ وجه‌ الحكمه في‌ ذلك‌ لا ينكشف‌ الا بعد ظهوره، كما لا ينكشف‌ وجه‌ الحكمه لمّا ا‌تاه‌ الخضر(ع) من‌ خرق‌ السفينه، و قتل‌ الغلام‌ و اقامه الجدار، لموسي(ع) الا وقت‌ افتراقها.) (20)
براي‌ صاحب‌ امر غيبتي‌ است‌ كه‌ چاره‌اي‌ از آن‌ نيست. هر مبطلي‌ در آن‌ شك‌ مي‌كند. به‌ او گفتم: فدايتان‌ شوم، (غيبت) براي‌ چيست؟ فرمود: براي‌ امري‌ كه‌ اجازه‌ كشف‌ آن‌ براي‌ شما را نداريم. گفتم: حكمت‌ غيبت‌ او چيست؟ فرمود: حكمت‌ غيبت‌ او همان‌ حكمت‌ غيبت‌ حجت‌هاي‌ خداوند قبل‌ از او است. حكمت‌ آن‌ كشف‌ نمي‌شود مگر بعد از ظهور او. همان‌ طور كه‌ حكمت‌ سوراخ‌ كردن‌ كشتي‌ و كشتن‌ پسر و برپايي‌ ديوار توسط‌ حضرت‌ خضر(ع) براي‌ حضرت‌ موسي(ع) كشف‌ نشد مگر هنگام‌ جدايي‌ آن‌ها.
بر اساس‌ اين‌ روايت، و به‌ خصوص‌ تشبيه‌ غيبت‌ آن‌ حضرت‌ با خضر و كارهايش‌ در مصاحبت‌ حضرت‌ موسي(ع) صورت‌ گرفته‌ است، غيبت‌ حضرت‌ حجت(ع) به‌ عنوان‌ يك‌ واقعيت‌ داراي‌ تأ‌ويل‌ معرفي‌ گرديده‌ است‌ كه‌ پس‌ از ظهور، توسط‌ خود آن‌ حضرت‌ روشن‌ خواهد شد.
از آن‌ چه‌ گذشت، به‌ خوبي‌ روشن‌ شد، كه‌ علل‌ شناخته‌ شده‌ و علل‌ ناشناخته‌ ياد شده، هيچ‌ كدام‌ قابل‌ تغيير نيست‌ تا بتوان‌ به‌ وسيلهِ‌ آن، زمينه‌ ظهور را ايجاد و يا دگرگون‌ نمود.
آري‌ تنها بي‌توجهي‌ و بي‌وفايي‌ شيعيان، قابل‌ تغيير است‌ كه‌ آن‌ را هم‌ مي‌توان‌ در قالب‌ وظيفهِ‌ دعا و انتظار فرج‌ كه‌ - پس‌ از اين‌ در ديدگاه‌ چهارم‌ بدان‌ خواهيم‌ پرداخت‌ - درمان‌ و در ايجاد زمينهِ‌ ظهور گامي‌ برداشت.

بررسی ديدگاه‌ چهارم‌

احاديث‌ و اخبار رسيده‌ از آن‌ حكايت‌ دارد كه‌ همان‌ گونه‌ كه‌ مردم‌ در عصر حضور ديگر ائمه‌ نسبت‌ به‌ امام‌ حاضر وظايفي‌ بر عهده‌ داشته‌ و ادا مي‌كردند، در عصر غيبت‌ نيز، افزون‌ بر تكاليف‌ عمومي، در خصوص‌ مسئلهِ‌ غيبت‌ وظايفي‌ بر دوش‌ دارند و بايد ضمن‌ وصول‌ به‌ اجرا و ثواب‌ گام‌هايي‌ نيز در زمينهِ‌ ظهور بردارند.

وظايف‌ عصر غيبت‌

با توجه‌ به‌ مجموع‌ روايات، وظايف‌ زير استنباط‌ مي‌شود:

در روايتي‌ امام‌ رضا(ع) مي‌فرمايد: ما احسن‌ الصبر و انتظار الفرج، اما سمعت‌ قول‌ الله‌ تعالي‌ فارتقبوا اني‌ معكم‌ رقيب(21) و قوله‌ عزوجل: فانتظروا اني‌ معكم‌ من‌ المنتظرين(22 ) فعليكم‌ بالصبر، فانه‌ انما يجييء الفرج‌ علي‌ اليأ‌س‌ و قد كان‌ الذين‌ من‌ قبلكم‌ اصبر منكم.(23)
چه‌ قدر نيكو است‌ صبر و انتظار فرج. آيا نشنيدي‌ اين‌ سخن‌ خداوند را كه: فارتقبوا اِنّي‌ معكم‌ رقيب.
و اين‌ سخن‌ او كه: انتظروا اِنّي‌ معكم‌ من‌ المنتظرين. منتظر باشيد من‌ هم‌ با شما در انتظارم. همانا فرج‌ پس‌ از نااميدي‌ مي‌آيد و كساني‌ كه‌ قبل‌ از شما بودند صبورتر از شما بودند.
تعبيرعليكم‌ بالصبرصراحت‌ دارد، در اين‌ كه‌ وظيفهِ‌ شيعيان‌ در عصر غيبت، صبر بر فراق‌ است.

هر چند از روايت‌ بالا وظيفهِ‌ انتظار نيز به‌ خوبي‌ معلوم‌ مي‌شود، ولي‌ دربارهِ‌ انتظار بايد گفت: پيامبر و ائمهِ‌ اطهار با تأ‌كيد بسيار بر اين‌ امر پاي‌ فشرده‌اند؛ در روايتي‌ از پيامبر(ص) مي‌خوانيم‌ كه‌ فرمود: افضل اعمال‌ امتي‌ انتظار الفرج . (24) برترين‌ اعمال‌ امت‌ من‌ انتظار فرج‌ است. علي(ع) در پاسخ‌ كسي‌ كه‌ از وي‌ پرسيد: اي‌ الاعمال‌ احب‌ الي‌ اللّه‌ عزوجل ؟ فرمود: انتظار الفرج(25) كدام‌ عمل‌ نزد خداوند محبوب‌تر است. فرمود: انتظار فرج. در روايت‌ ديگري‌ امام‌ صادق(ع) مي‌فرمايد: اقرب‌ ما يكون‌ العبد الي‌ اللّه‌ عزوجل‌ و ارضي‌ ما يكون‌ عنه‌ اذا افتقدوا حجه` اللّه‌ فلم‌ يظهر لهم‌ و حجب‌ عنهم‌ فلم‌ يعلموا بمكانه... فعندها فليتوقعوا الفرج‌ صباحاً و مساء.(26 )
نزديك‌ترين‌ حالت‌ بنده‌ به‌ خداوند و راضي‌ترين‌چيز نزد او اين‌ است‌ كه‌ هرگاه‌ حجت‌ خدا از آن‌ها پنهان‌ شود و برايشان‌ ظاهر نشود و از آن‌ها پوشيده‌ شود و مكانش‌ را ندانند در اين‌ هنگام‌ صبح‌ و شام‌ منتظر فرج‌ او باشند.
پر واضح‌ است‌ كه‌ انتظار بر دو قسم‌ است: 1- انتظار تكويني‌ 2- انتظار تشريعي‌ در انتظار تكويني، منتظر بودن‌ بيش‌تر به‌ شكل‌ منفي‌ و همراه‌ با سستي‌ صورت‌ مي‌گيرد، اما انتظار تشريعي، پويا و همراه‌ با علم‌ و عمل‌ است.
مؤ‌يد اين‌ سخن، كلام‌ امام‌ سجّاد(ع) است‌ كه‌ مي‌فرمايد: المنتظرون‌ لظهوره‌ افضل‌ اهل‌ كل‌ زمان، لان‌ اللّه‌ تعالي‌ ذكره، اعطاهم‌ من‌ العقول‌ و الافهام‌ و المعرفه ما صارت‌ به‌ الغيبه عند هم‌ بمنزله المشاهده ، و جعلهم‌ في‌ ذلك‌ الزمان‌ بمنزله المجاهدين‌ بين‌ يدي‌ رسول‌ اللّه(ص) بالسيف، اولئك‌ المخلصون‌ حقاً، و شيعتنا صدقاً، و الدعاه` الي‌ دين‌ اللّه‌ سراً و جهراً.(27)
منتظران‌ ظهور او برترين‌ اهل‌ هر زمانند؛ زيرا خداوند متعال‌ به‌ آن ها عقل‌ و فهم‌ و شناختي‌ عطا فرموده‌ است‌ كه‌ غيبت‌ در نزد آنان‌ به‌ منزله‌ مشاهده‌ گرديده‌ است. و آنان‌ را در آن‌ زمان‌ به‌ منزله‌ مجاهدان‌ با شمشير در پيش‌ روي‌ رسول‌ خدا(ص) قرار داده‌ است. آنان‌ حقيقتاً خالصند و شيعيان‌ راستين‌ و دعوت‌ كنندگان‌ به‌ دين‌ خدا در پنهان‌ و آشكارند.
منتظر واقعي‌ در بعد علمي، آن‌ چنان‌ معرفتي‌ دارد كه‌ غيبت‌ براي‌ او همانند مشاهده‌ است؛ يعني‌ در شناخت‌ امام‌ زمان‌ خود، شك‌ و ترديد ندارد و در بعد عملي‌ آشكارا و نهان‌ به‌ دعوت‌ و تبليغ‌ مشغول‌ است.
اگر منتظر منفي‌ دست‌ بر دست‌ مي‌گذارد و به‌ بهانهِ‌ اين‌ كه‌ كاري‌ از ما ساخته‌ نيست‌ و كاري‌ براي‌ زمينه‌ سازي‌ ظهور نمي‌كند، منتظر مثبت‌ شب‌ و روز بر علم‌ و معرفت‌ و عمل‌ خود مي‌افزايد، خود را آمادهِ‌ ظهور مي‌نمايد، و تلاش‌ دارد تا خود را از سنخ‌ منتظَر كند.
چكيدهِ‌ سخن‌ آن‌ كه‌ در انتظار مثبت‌ ايمان‌ به‌ غيب، گرايش‌ به‌ عدالت، تنفر از ظلم، اعتراف‌ به‌ حق‌ و دعوت‌ به‌ خير و صلاح‌ نهفته‌ است.

در برخي‌ روايات‌ عمده‌ترين‌ وظيفهِ‌ عصر غيبت‌ را دعا دانسته‌اند؛ از جمله‌ در توقيع‌ اسحاق‌ بن‌ يعقوب‌ كه‌ به‌ وسيلهِ‌ محمد بن‌ عثمان‌ دريافت‌ شده‌ است، فرمود: و اكثروا الدعاء بتعجيل‌ الفرج، فان‌ ذلك‌ فرجكم . (28)
اين‌ دعا شرايطي‌ دارد، كه‌ پس‌ از اين‌ بدان‌ خواهيم‌ پرداخت.

در روايتي‌ از امام‌ صادق(ع) مي‌خوانيم‌ كه‌ فرمود: ان‌ هذا الامر لايأ‌تيكم‌ الا بعد اياس...؛ همانا اين‌ امر (ظهور مهدي‌ (عج) نمي‌آيد شما را مگر پس‌ از نااميدي).(29)
و در روايت‌ ديگري‌ از امام‌ رضا(ع) مي‌فرمايد: فانه‌ انما يجييء الفرج‌ علي‌ اليأ‌س‌ و قد كان‌ الذين‌ من‌ قبلكم‌ اصبر منكم.(30)
همانا فرج‌ پس‌ از نااميدي‌ مي‌آيد و كساني‌ كه‌ پيش‌ از شما بودند صابرتر از شما بودند.
اين‌ بدان‌ معنا است‌ كه‌ تا بشريت‌ چشم‌ اميد به‌ قدرت‌هاي‌ غيرالهي‌ داشته‌ باشد، عطش‌ عدالت‌ مهدوي‌ در او وجود ندارد و آن‌ گونه‌ كه‌ بايسته‌ و شايسته‌ است، مهدي‌جو و مهدي‌خواه‌ نخواهد بود.
با توجه‌ به‌ آن‌ چه‌ گذشت، مي‌توان‌ گفت: ديدگاه‌ چهارم‌ بيش‌ از بقيهِ‌ نظريه‌ها قابل‌ پذيرش‌ است؛ لذا آن‌ را در بخش‌ دوم‌ مورد بررسي بيش‌تر قرار مي‌دهيم.

فصل اول: عوامل‌ زمينه‌سازی ظهورمنجی

در اين‌ بخش‌ از نوشتار، دوباره‌ پرسش‌ را اين‌ گونه‌ مطرح‌ مي‌كنيم‌ كه‌ آيا در خصوص‌ زمينه‌سازي‌ براي‌ ظهور، دليلي‌ وجود دارد؟
در پاسخ‌ مي‌توان‌ گفت: برخي‌ از روايات‌ به‌ طور كلي‌ بر اين‌ مطلب‌ دلالت‌ دارند؛ از جمله‌ روايتي‌ كه‌ طبراني‌ و ابن‌ ماجه‌ از پيامبر(ص) نقل‌ مي‌كنند كه‌ فرمود: يخرج‌ ناس‌ من‌ المشرق‌ فيوطئون‌ للمهدي‌ سلطانه. (31)
مردمي‌ از مشرق‌ خروج‌ مي‌كنند و زمينه‌ حكومت‌ مهدي‌ (عج) را آماده‌ مي‌سازند.
و در روايت‌ ديگري‌ از امام‌ صادق(ع) مي‌خوانيم‌ كه‌ دربارهِ‌ طولاني‌ شدن‌ عذاب‌ بني‌اسرائيل‌ مي‌فرمايد: فلما طال‌ علي‌ بني‌ اسرائيل‌ العذاب‌ ضجوا و بكوا الي‌ اللّه‌ اربعين‌ صباحاً فاوحي‌ اللّه‌ الي‌ موسي‌ و هارون‌ يخلصهم‌ من‌ فرعون‌ فحطّ عنهم‌ سبعين‌ و مأه` سنه`، قال‌ [الراوي] فقال‌ ابوعبداللّه‌ هكذا انتم‌ لو فعلتم‌ لفرج‌ اللّه‌ عنا، فاما اذ لم‌ تكونوا فان‌ الامر ينتهي‌ الي‌ منتهاه.(32)
زماني‌ كه‌ عذاب‌ بني‌اسرائيل‌ طول‌ كشيد، آنان‌ ضجه‌ زدند و چهل‌ روز به‌ درگاه‌ خدا گريستند. پس‌ خداوند به‌ موسي(ع) و هارون ( ع ) وحي‌ كرد كه‌ آنان‌ را از فرعون‌ خلاصي‌ مي‌بخشد. پس‌ يكصد و هفتاد سال‌ گرفتاري‌ از آنان‌ برطرف‌ شد. راوي‌ مي‌گويد: سپس‌ امام‌ صادق(ع) فرمود: هم‌ چنين‌ شما اگر چنين‌ كنيد، خداوند فرج‌ ما را مي‌رساند و اگر مانند آنان‌ نباشيد، امر (فرج) به‌ انتهاي‌ زمان‌ معين‌ خود مي‌رسد.
اين‌ روايت‌ به‌ صراحت‌ بيان‌ مي‌كند كه‌ اگر درست‌ اقدام‌ شود، مي‌توان‌ طول‌ غيبت‌ را كاهش‌ داد.
از نظر عقلايي‌ نيز مي‌توان‌ گفت: تشكيل‌ حكومت‌ جهاني‌ با آن‌ عظمت‌ و شكوه، به‌ صورت‌ دفعي‌ هر چند محال‌ نيست، اما دليل‌ عقلي‌ يا نقلي‌ معتبر بر چنين‌ وقوعي‌ نداريم. هر چند ممكن‌ است‌ خود ظهور به‌ دليل‌ عدم‌ توقيت، به‌ طور بغته و ناگهاني‌ صورت‌ گيرد، اما قطعاً نمي‌توان‌ گفت‌ بدون‌ هيچ‌ زمينه‌اي‌ انجام‌ مي‌شود.

نظر دانشمندان‌

شهيد مطهري‌ مي‌نويسد: بعضي‌ از علماي‌ شيعه‌ كه‌ به‌ برخي‌ از دولت‌هاي‌ شيعي‌ معاصر خود حسن‌ ظن‌ داشته‌اند، احتمال‌ داده‌اند كه‌ دولت‌ حقّي‌ كه‌ تا قيام‌ مهدي‌ موعود ادامه‌ خواهد يافت، همان‌ سلسله‌ مورد نظر باشد.(33)
اين‌ سخن‌ بيانگر آن‌ است‌ كه‌ علماي‌ شيعه‌ به‌ حكومت‌ زمينه‌ساز عقيده‌ داشته‌اند و اين‌ يك‌ امر طبيعي‌ است؛ چرا كه‌ وقتي‌ انسان‌ منتظر مهمان‌ عزيزي‌ باشد سعي‌ مي‌كند فضا و مكان‌ و استقبال‌ كنندگان‌ را در حد امكان، با مقام‌ فرد منتظر كاملاً همانند كند. چگونه‌ ممكن‌ است‌ فرد منتظر، در انتظار كسي‌ باشد كه‌ به‌ دليل‌ اجراي‌ عدالت، پياده‌ كردن‌ احكام‌ الهي‌ و جلوگيري‌ از فحشا محكوم‌ دادگاه‌ او و طعمهِ‌ شمشير وي‌ باشد؟
با اين مقدمه ابتدا بايد زمينه‏هاى ظهور را بشناسيم و سپس در راه تحقّق آنها گام برداريم.
مهمترين زمينه‏هاى قيام و انقلاب جهانى امام مهدى‏عليه السلام چهار چيز است كه هر يك را جداگانه مورد بررسى قرار مى‏دهيم:

روشن است كه هر قيام و حركت اصلاحى به دو برنامه نياز دارد:
1. برنامه‏اى جامع براى مبارزه با ناهنجارى‏هاى موجود از طريق سازماندهى بهتر نيروها.
2. قانونى كامل و متناسب با همه نيازهاى جامعه كه ضامن تمام حقوق فردى و اجتماعى در يك نظام عادلانه حكومتى باشد و حركت رو به رشد اجتماع را براى رسيدن به وضعيّت آرمانى، ترسيم كند. تعاليم قرآن كريم و سنّت معصومين‏عليهم السلام كه همان اسلام ناب است به عنوان بهترين قانون و برنامه در اختيار امام عصرعليه السلام است و آن حضرت بر اساس اين منشور جاويد الهى عمل خواهد كرد(34) كتابى كه مجموعه آيات آن توسط خداوند بزرگ كه آگاه به تمام زواياى حيات آدمى و نيازهاى مادى و معنوى اوست نازل گشته است. بنابراين انقلاب جهانى او از نظر برنامه و قانون حكومتى، داراى پشتوانه‏اى بى نظير است و با هيچ حركت و جنبش اصلاحى ديگرى قابل مقايسه نيست.
شاهد اين ادّعا آن است كه جهان امروز پس از تجربه قوانين بشرى به ضعف و سستى آنها اقرار و اعتراف كرده است و به تدريج آماده پذيرش قوانين آسمانى مى‏گردد. «آلوين تافلر»، مشاور سياستمداران آمريكا براى حل اين بحران و اصلاح جامعه جهانى، نظريه «موج سوم»(35) را ارائه كرده است؛ ولى در عين حال اعترافات شگفت‏آورى در اين زمينه دارد: «فهرست مشكلاتى كه جامعه ما (غرب) با آن مواجه است، تمامى ندارد. با ديدن فروپاشى پياپى نهادهاى تمدن صنعتى در حال نزاع به درون غرقاب بى‏كفايتى و فساد؛ بوى انحطاط اخلاقى آن نيز مشام را مى‏آزارد. در نتيجه موج ناخشنودى و فشار براى تغييرات، فضا را انباشته است.
در پاسخ به اين فشارها، هزاران طرح ارائه مى‏شود كه همگى ادعا دارند اساسى و بنيادى يا حتى انقلابى‏اند؛ اما بارها و بارها، مقررات و قوانين، طرح‏ها و دستورالعمل‏هاى جديد - كه همگى به منظور حل مشكلات ما تهيه و تدوين شده‏اند - كمانه مى‏كنند و بر وخامت مشكلات ما مى‏افزايند و اين احساس عجز و يأس را دامن مى‏زنند كه هيچ فايده‏اى ندارد و مؤثّر نيست. اين احساس براى هر نظام دموكراسى خطرناك است و نياز شديد به وجود مرد سوار بر اسب سفيد ضرب المثل‏ها را هر چه بيشتر دامن مى‏زند».(36)

در همه قيام‏ها، نياز به رهبر از ابتدايى‏ترين ضرورت‏هاى قيام شمرده مى‏شود و هر چه قيام وسيع‏تر وداراى اهداف بلندترى باشد، نياز به رهبرى توانا و متناسب با آن اهداف بيشتر احساس مى‏شود. درمسير مبارزه جهانى با ظلم و ستم و حاكميت عدالت و مساوات در كره زمين وجود رهبرى آگاه و تواناو دلسوز كه از مديريتى صحيح و قاطع برخوردار باشد ركن اصلى و اساسى انقلاب است. حضرت مهدى‏ (عج) كه عصاره انبياء واولياء است به عنوان رهبرقيام بزرگ زنده و حاضراست اوتنهارهبرى است كه به دليل ارتباط با عالم غيب، به همه هستى و روابط موجود در آن آگاهى كامل دارد و داناترين انسانهاى زمان خويش است. پيامبر اكرم(‏ص)فرمود: آگاه باشيد كه مهدى(‏عج) وارث تمام علوم است و بر تمام دانش‏ها احاطه دارد.(37) او يگانه رهبرى است كه از همه قيد و بندها آزاد بوده و تنها دل در گرو رضايت آفريدگار عالم دارد.بنابراين قيام و حكومت جهانى از نظر رهبر و پيشوا نيز در بهترين شرايط قرار دارد.

يكى ديگر از زمينه‏ها و شرايط لازم براى تحقق ظهور، وجود ياورانى شايسته و لايق براى پشتيبانى از قيام و انجام كارهاى حكومت جهانى است بديهى است وقتى انقلابى جهانى به وسيله رهبرى آسمانى روى مى‏دهد ياورانى متناسب با آن مى‏خواهد و اينگونه نيست كه هر كس ادّعاى ياورى كند بتواند در آن ميدان، حضور يابد. در اين باره به جريان زير توجه كنيد: يكى از شيعيان امام صادق‏(ع) به نام سهل بن حسن خراسانى به آن حضرت مى‏گويد: چه چيز شما را بازداشته است از اينكه حق مسلّم خود (حكومت) را به دست بگيريد در حالى كه صدهزار شيعه‏ى پا در ركاب و شمشير زن در اختيار شماست؟ امام دستور مى‏دهند تا تنورآتشى فراهم شود و چون شعله‏هاى آتش بالا مى‏گيرد به سهل مى‏فرمايند: اى خراسانى برخيز و در تنور بنشين سهل كه گمان كرده است امام ازاو خشمگين شده، شروع به عذرخواهي مى‏كند و مى‏گويد: آقا مرا ببخشيد و به آتش شكنجه‏ام نكنيد!! امام مى‏فرمايد: از تو گذشتم.در اين حال هارون مكّى از شيعيان راستين حضرت وارد مى‏شود و سلام مى‏كند.
امام صادق‏(ع) به او پاسخ مى‏دهد و بدون هيچ مقدمه‏اى به او مى‏فرمايد: در درون تنور بنشين! هارون مكّى بى درنگ و بدون هيچ پرسشى، اين كار را انجام مى‏دهد! امام صادق‏(ع)در همان حال با مرد خراسانى گفتگو مى‏كند و درباره خراسان خبرهايى مى‏دهد چنانكه گويى خود شاهد آن بوده است و پس از مدّتى به سهل مى‏فرمايد: برخيز اى خراسانى و داخل تنور را نگاه كن! سهل برخاسته و داخل تنور را نگاه مى‏كند و هارون را مى‏بيند كه در ميان شعله‏هاى آتش چهار زانو نشسته است! آنگاه امام(‏ع)از او مى‏پرسد: در خراسان، چند نفر مثل هارون مى‏شناسى؟! خراسانى مى‏گويد: به خدا قسم، يك نفر هم اينگونه سراغ ندارم حضرت مى‏فرمايد: آگاه باش! ما در زمانى كه پنج نفر ياور و پشتيبان پيدا نكنيم قيام نمى‏كنيم. ما بهتر مى‏دانيم كه كدام زمان، زمان قيام است! (38)
بنابراين جا دارد صفات و ويژگى‏هاى ياوران امام مهدى‏(عج)را در آئينه روايات پيشوايان دينى مرور كنيم تا بدين وسيله جايگاه خود را شناخته و در پى رفع كمبودهاى خود باشيم.
1ـ معرفت و اطاعت‏
ياران مهدى‏(عج) ازشناخت عميق نسبت به خداوند و امام خود برخوردارند و با آگاهى كامل درميدانِ حق حضور يافته‏اند. امام على‏(ع)درباره آنها فرموده است: مردانى كه خدا را چنان كه شايسته است شناخته‏اند.(39) شناخت و اعتقاد آنان نسبت به امام نيز در ژرفاى وجودشان ريشه دوانيده و سراسر وجودشان را فرا گرفته است اين شناختى فراتر از دانستن نام و نشان و نسب امام است. معرفت به حق ولايت امام و جايگاه بلند او در مجموعه هستى است و اين همان معرفتى است كه آنها را سرشار از محبّت او كرده و مطيع و گوش به فرمان او قرار داده است؛ زيرا كه مى‏دانندسخن امام سخن خدا و اطاعت از او اطاعت از خداست. پيامبر(ص) در توصيف آنها فرموده است: آنها در اطاعت از امام خويش مى‏كوشند.(40)
2. عبادت و صلابت‏
ياوران مهدى درعبادت از پيشواى خود الگو گرفته‏اند و روزها و شب‏ها را با ذكرشيرين حق سپرى مى‏كنند.
امام صادق(‏ع)درباره آنها فرمود: شب‏ها را با عبادت به صبح مى‏رسانند و روزها را با روزه به پايان مى‏برند(41).
ودرسخنى ديگرفرمود: برفراز اسب‏ها، خدا راتسبيح مى‏گويند.(42) وهمين ذكرخداست كه ازآنان مردانى آهنين ساخته است كه هيچ چيز صلابت و استوارى آنها را در هم نمى‏كشند.
امام صادق‏عليه السلام فرمود: آنان مردانى هستند كه گويا دل هايشان پاره‏هاى آهن است.(43)
3. جان نثارى و شهادت‏طلبى‏
معرفت عميق ياران، نسبت به امام مهدى، دل‏هاى آن‏ها را مملوّ از عشق به امام مى‏كند بنابراين در ميدان رزم او را چون نگينى در ميان مى‏گيرند و جان خود را سپر بلاى او مى‏كنند. امام صادق‏(ع) فرمود: (ياران مهدى) در ميدان رزم در اطراف او مى‏چرخند و با جان خود از اومحافظت مى‏كنند.(44) و نيز فرمود: آنها آرزو مى‏كنند كه در راه خدا به شهادت برسند.(45)
4. شجاعت و دليرى‏
ياران مهدى‏(عج)مانند مولايشان افرادى شجاع و مردانى پولادين هستند.
امام على‏عليه السلام در وصف آنها فرمود: همه آنها شيرانى هستند كه از بيشه‏ها بيرون شده‏اند و اگر اراده كنند كوهها را از جا مى‏كنند. (46)
5. صبر و بردبارى‏
بديهى است كه مبارزه عليه ظلم جهانى و برقرارى حكومت عدل جهانى با رنج و مشقت‏هاى فراوان همراه است و ياوران امام درراه تحقق آرمان‏هاى جهانى امام مهدى‏(عج) مشكلات وناگواريها را به جان مى‏خرند ولى ازسراخلاص و تواضع، عمل خود را ناچيز مى‏شمارند. امام على‏عليه السلام مى‏فرمايد: آنها گروهى هستند كه به خاطر صبر و بردبارى در راه خدا، بر خداوند منّت نمى‏گذارند. و از اين كه جان خويش را تقديم آستان حضرت حق مى‏كنند، به خود نمى‏بالند و آن را بزرگ نمى‏شمارند.(47)
6. اتّحاد و همدلى‏
امام على‏عليه السلام در توصيف همدلى و اتحاد ياران امام چنين مى‏فرمايد: ايشان يكدل و هماهنگ هستند.(48) اين يكدلى به سبب آن است كه خودخواهى‏ها و خواسته‏هاى شخصى در وجود آنان نيست آنها با اعتقادى صحيح در زير يك پرچم و براى يك هدف، قيام مى‏كنند و اين خود يكى از عوامل پيروزى آنها بر جبهه مقابل مى‏باشد.
7. زهد و پارسايى‏
امام على‏عليه السلام در وصف ياران مهدى‏عليه السلام فرموده است: او از يارانش بيعت مى‏گيرد كه طلا و نقره‏اى نيندوزند و گندم و جوى ذخيره نكنند.(49) آنان اهداف بلندى دارند و براى آرمانى بزرگ برخاسته‏اند و مادّيات دنيا نبايد آنها را از اهداف و آرمان‏ها باز دارد. بنابراين آنها كه با ديدن زرق و برق دنيا، چشمهايشان خيره مى‏شود و دل‏هايشان مى‏لرزد در ميان ياوران ويژه امام مهدى‏عليه السلام جايى ندارند. آنچه گذشت بخشى از ويژگى‏هاى ياران امام مهدى‏عليه السلام بود و به جهت برخوردارى از اين خصوصيات، در روايات از آنان به بزرگى ياد شده است و پيشوايان معصوم‏عليهم السلام زبان به ستايش و بزرگداشت آنان گشوده‏اند.
پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله در وصف آنان فرموده است: اوُلئِكَ هُمْ خِيار الْاُمّةِ. آنان بهترين امت (من) هستند.(50) و در سخنى ديگر امام على‏عليه السلام فرموده است: فَبِاَبى‏ وَاُمّى‏ مِنْ عِدّةٍ قَليلَةٍ اَسْمائُهُمْ فِى الْاَرضِ مَجْهُولَةٌ.(51) پدر و مادرم فداى گروه اندكى باد كه در زمين ناشناخته‏اند. البتّه ياوران مهدى‏عليه السلام بر طبق لياقت وشايستگى‏ها در رده‏هاى مختلف قرار مى‏گيرند و در روايات آمده است كه آن حضرت علاوه بر 313 نفر يار ويژه كه كادر اصلى قيام را تشكيل مى‏دهند، از لشكرى 10هزار نفرى نيز برخوردار است و به علاوه خيل عظيم مؤمنان منتظربه يارى او خواهندشتافت.

آيت‌ اللّه‌ مكارم‌ شيرازي‌ نيز، دربارهِ‌ آمادگي‌هاي‌ لازم‌ براي‌ حكومت‌ جهاني‌ مي‌نويسد: براي‌ اين‌ كه‌ دنيا چنان‌ حكومتي‌ را پذيرا باشد، چند نوع‌ آمادگي‌ لازم‌ است که عبارتند از:
1- آمادگی عمومی‏
در مقاطع مختلف تاريخ امامان معصوم‏عليه السلام، اين حقيقت مشاهده مى‏شود كه مردم آمادگى لازم براى استفاده بهتر از حضور امام را نداشتند. آنان در زمان‏هاى گوناگون فيض محضر معصوم را قدر ندانستند و از زمزم جارى هدايتهاى او آنچنان كه بايسته بود بهره نبردند. خداوند متعال آخرين حجت حق را پنهان كرد تا هر زمان كه آمادگى عمومى براى پذيرش او فراهم شد ظاهر شود و همگان را از سرچشمه معارف الهى سيراب سازد. بنابراين وجود آمادگى از شرايط بسيار مهمّ براى ظهور مصلح موعود است چرا كه با وجود آمادگى است كه حركت اصلاحى آن حضرت به نتيجه مطلوب خواهد رسيد.
در قرآن كريم درباره گروهى از بنى اسرائيل كه از ظلم و ستم جالوت كه فرمانروايى ستمگر بود به ستوه آمده بودند آمده است كه از پيامبر زمان خود خواستند كه براى آنها فرماندهى را برگزيند تا تحت فرمان او به نبرد با جالوت بپردازند: أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمََلإِ مِنْ بَني إِسْرائيلَ مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ إِذْ قالُوا لِنَبِيٍّ لَهُمُ ابْعَثْ لَنا مَلِكًا نُقاتِلْ في سَبيلِ اللَّهِ قالَ هَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ في سَبيلِ اللَّهِ وَ قَدْ أُخْرِجْنا مِنْ دِيارِنا وَ أَبْنائِنا فَلَمَّا كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقِتالُ تَوَلَّوْا إِلاَّ قَليلاً مِنْهُمْ وَ اللَّهُ عَليمٌ بِالظَّالِمينَ(52) آيا مشاهده نكردى جمعى از بنى اسرائيل را بعد از موسى، كه به پيامبر خود گفتند: زمامدار (و فرماندهى) براى ما انتخاب كن تا (زير فرمان او) در راه خدا پيكار كنيم. (پيامبر آنها) گفت: شايد اگر دستور پيكار به شما داده شود (سرپيچى كنيد و) در راه خدا جهاد و پيكار نكنيد. گفتند: چگونه ممكن است در راه خدا پيكار نكنيم در حالى كه از خانه‏ها و فرزندانمان رانده شده‏ايم (و شهرهاى ما به وسيله دشمن اشغال، و فرزندان ما اسير شده‏اند)؟ اما هنگامى كه دستور پيكار به آنها داده شد، جز عده كمى از آنان، همه سرپيچى كردند. و خداوند از ستمكاران آگاه است.
خواستن فرمانده براى جنگ، نوعى آمادگى را در آنها نشان مى‏داد اگر چه تعداد فراوانى در بين راه سست شدند و عدّه كمى تا پايان مبارزه ماندند. پس امر ظهور زمانى است كه همه از عمق جان خواهان عدالت اجتماعى، امنيّت اخلاقى و روانى و رشد و شكوفايى معنوى باشند؛ وقتى مردم از بى عدالتى‏ها و تبعيض‏ها خسته شوند و ببينند كه آشكارا حقوق ضعيفان به وسيله صاحبان قدرت و ثروت پايمال مى‏گردد و امكانات مادى در انحصار عده‏اى معدود است و درست در همان زمان كه بسيارى از افراد اجتماع نيازمند نان شب هستند گروهى ديگر براى خود كاخ‏ها مى‏سازند و در محافل خود، هزينه‏هايى سر سام‏آور غذايى و رفاهى به بار مى‏آورند، در چنين محيطى عطش عدالت خواهى به اوج مى‏رسد.
زمانى كه فساد اخلاقى در انواع مختلف رواج پيدا كند و افراد در انجام كارهاى ضد اخلاقى بر يكديگر سبقت بگيرند بلكه به اعمال زشت خود افتخار كنند و يا چنان از اصول الهى وانسانى فاصله بگيرند كه بعضى از اعمال منافى عفّت را قانونى كرده و در نتيجه نظام اصيل خانواده را سست كنند و فرزندان بى سرپرست را به دامن اجتماع بريزند، اشتياق به ظهور پيشوايى كه حاكميّت او، امنيّت و سلامتى اخلاقى و روانى را به بشريّت هديه خواهد كرد، فراوان مى‏شود. و آنگاه كه مردم همه لذّت‏هاى مادى را تجربه كنند ولى از زندگى و حيات خود راضى نباشند و در پى جهانى برخوردار از معنويّت باشند، تشنه آبشارِ لطف امام‏عليه السلام مى‏شوند.
بديهى است كه شوق درك حضور امام، زمانى به اوج مى‏رسد كه بشريت با تجربه كردن دولت‏ها و نظام‏هاى مختلف بشرى به اين حقيقت برسد كه تنها نجات دهنده عالم از فساد و تباهى، خليفه و جانشين خدا در زمين حضرت مهدى‏عليه السلام است و يگانه برنامه‏اى كه حيات پاك و طيّبه را براى انسان‏ها به ارمغان مى‏آورد قوانين الهى است. بنابراين با همه وجود نياز به امام را درك كنند و به دنبال اين درك، براى فراهم شدن زمينه‏هاى ظهور او تلاش كنند و موانع را از سر راه او بردارند. و در اين زمان است كه فرج و گشايش فرا مى‏رسد.
پيامبر گرامى اسلام‏صلى الله عليه وآله در توصيف آخر الزمان و دوران پيش از ظهور فرمود: [زمانى مى‏رسد] كه انسان مؤمن هيچ پناهگاهى نمى‏يابد كه از شرّ ظلم و تباهى به آن پناه برد پس [ در آن زمان ] خداوند عزوجل مردى از خاندان مرا بر مى‏انگيزد.(53)
2- آمادگي‌ فكري‌ و فرهنگي
يعني‌ سطح‌ افكار مردم‌ جهان‌ آن‌ چنان‌ بالا رود كه‌ بدانند مثلاً مسئلهِ نژاد يا مناطق‌ مختلف‌ جغرافيايي مسئلهِ‌ قابل‌ توجهي‌ در زندگي‌ بشر نيست‌ و تفاوت‌ رنگ‌ها و زبان‌ها و سرزمين‌ها نمي‌تواند بشر را از هم‌ جدا سازد...
3- آمادگي‌ اجتماعي
مردم‌ جهان‌ بايد از ظلم‌ و ستم‌ و نظامات‌ موجود خسته‌ شوند، تلخي‌ اين‌ زندگي‌ مادي‌ و يك‌ بعدي‌ را احساس‌ كنند و حتي‌ از اين‌ كه‌ ادامهِ‌ اين‌ راه‌ يك‌ بعدي‌ ممكن‌ است‌ در آينده‌ مشكلات‌ كنوني‌ را حل‌ كند، مأ‌يوس‌ گردند.
4- آمادگي‌هاي‌ تكنولوژي‌ و ارتباطي
بر خلاف‌ آن‌ چه‌ بعضي‌ مي‌پندارند كه‌ رسيدن‌ به‌ مرحلهِ‌ تكامل‌ اجتماعي‌ و رسيدن‌ به‌ جهاني‌ آكنده‌ از صلح‌ و عدالت، تنها با نابودي‌ تكنولوژي‌ جديد امكان‌پذير است، وجود اين‌ صنايع‌ پيشرفته‌ نه‌ تنها مزاحم‌ يك‌ حكومت‌ عادلانه‌ جهاني‌ نخواهد بود، بلكه‌ شايد بدون‌ آن‌ وصول‌ به‌ چنين‌ هدفي‌ محال‌ باشد... سپس‌ مي‌افزايد معجزه، استثنايي‌ است‌ منطقي‌ در نظام‌ جاري‌ طبيعت، براي‌ اثبات‌ حقانيت‌ يك‌ آيين‌ آسماني؛ نه‌ براي‌ ادارهِ‌ هميشگي‌ نظام‌ جامعه.(54)
5- آمادگي‌هاي‌ فردي
حكومت‌ جهاني‌ قبل‌ از هر چيز نيازمند عناصر آماده‌ و با ارزش‌ انساني‌ است‌ تا بتواند بار سنگين‌ چنان‌ اصلاحات‌ وسيعي‌ را به‌ دوش‌ بكشد.
اين‌ دردرجهِ‌ اول‌ به‌ بالا بردن‌ سطح‌ انديشه‌ وآگاهي‌ و آمادگي‌ روحي‌ و فكري‌ براي‌ پياده‌ كردن‌ آن‌ برنامهِ‌ عظيم‌ نيازدارد ...
منتظر واقعي‌ براي‌ چنان‌ برنامهِ‌ مهمي‌ نمي‌تواند نقش‌ تماشاگر را داشته‌ باشد...(55)
مؤ‌يد اين‌ سخن، ادعيهِ‌ عهد است‌ كه‌ در آن‌ گفته‌ مي‌شود: اللهم‌ اني‌ اجدد في‌ صبيحه` يومي‌ هذا و ما عشت‌ من‌ ايامي‌ عهداً و عقداً و بيعه له ‌ في‌ عنقي، لا احول‌ عنها، و لا ازول‌ ابدا.(56)
خدايا در صبح‌ امروز تا زماني‌ كه‌ زنده‌ام، عهد، عقد و بيعت‌ او را بر گردن‌ خود تجديد مي‌نمايم. هرگز از آن‌ برنمي‌گردم‌ و آن‌ را از بين‌ نمي‌برم
اگر از يك‌ سو آمادگي، شرط‌ حضور و ظهور باشد و از سوي‌ ديگر، اين‌ آمادگي‌ به‌ دست‌ خود انسان‌ صورت‌ گيرد، طبيعي‌ است‌ كه‌ انسان‌ مي‌تواند در تعجيل‌ ظهور نقش‌ داشته‌ باشد.

نگاه‌ قرآن‌

در اين‌ جا آياتي‌ از قرآن‌ كريم‌ را كه‌ به‌ نوعي‌ مي‌تواند بر مسئلهِ‌ زمينه‌سازي‌ ظهور مصلح‌ موعود دلالت‌ كند، يادآور مي‌شويم. بايد توجه‌ داشت، آياتي‌ كه‌ بر اين‌ امر دلالت‌ دارد، بر دو گونه‌ است:

الف) آيات‌ عموم‌

منظور از آيات‌ عموم‌ آياتي‌ است‌ كه‌ به‌ طور كلي‌ و عمومي‌ بر زمينه‌سازي‌ ظهور مهدي (عج) دلالت‌ مي‌كند. مثل‌ آيات‌ دعا؛ از جمله‌ آيهِ‌ (ادعوني‌ استجب‌ لكم) (57) مرا بخوانيد تا (دعاي) شما را بپذيرم.
و آيهِ‌: واذا سأ‌لك‌ عبادي‌ عني‌ فاني‌ قريب‌ اجيب‌ دعوه` الداع‌ اذ دعان(58)
و هنگامي‌ كه‌ بندگان‌ من‌ از تو دربارهِ‌ من‌ سئوال‌ كنند، (بگو: ) من‌ نزديكم، دعاي‌ دعا كننده‌ را به‌ هنگامي‌ كه‌ مرا مي‌خواند پاسخ‌ مي‌گويم.
با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ از يك‌ سو خداوند سبحان‌ اجابت‌ دعا را تضمين‌ كرد و از سوي‌ ديگر پيشوايان‌ دين(ع) به‌ دعاي‌ تعجيل‌ سفارش‌ كرده‌اند، شكي‌ نيست‌ كه‌ دعا از مهم‌ترين‌ عوامل‌ زمينه‌ساز، براي‌ ظهور است.

پی‏نوشت‏ها:

1- بحارالانوار، ج‌ 53، ص‌ 189.
2- قصص /5
3- انبياء / 105.
4ـ ميزان‏الحكمة، ج 5، ح 8166.
5ـ غيبت نعمانى، باب 15، ح 2.
6- اعراف/ 187.
7- بحار الانوار، ج‌ 53، ص‌ 2.
8- احزاب‌ / 63.
9- شوري‌ / 18.
10- بحار الانوار، ج‌ 53، ص‌ 2.
11- البرهان‌ في‌ علامات‌ آخرالزمان، ص‌ 78؛ منتخب‌ الاثر، ص‌ 310؛ ينابيع‌ الموده`، ج‌ 3، ص‌ ، 115
12- آل‌ عمران‌ / 104.
13- نور / 21.
14- توبه‌ / 67.
15- صافي‌ گلپايگاني، لطف‌ اللّه، منتخب‌ الاثر، ص‌ 334.
16- بحارالانوار، ج‌ 52، ص‌، 97
17- همان، ج‌ 52، ص‌ 98.
18- همان، ج‌ 52، ص‌ 113.
19- همان، ج‌ 53، ص‌ 177، و الزام‌ الناصب، ج‌ 2، ص‌ 467.
20- بحارالانوار، ج‌ 52، ص‌ 91، و ج‌ 52 ص‌ 113.
21- هود / 93.
22- بحارالانوار، ج‌ 52، ص‌ 129؛ اعراف‌ / 71.
23- همان، ج‌ 52، ص‌ 129.
24- همان، ج‌ 52، ص‌ 122.
25- همان، ج‌ 52، ص‌، 122
26- همان، ج‌ 52، ص‌ 95.
27- همان، ج‌ 52، ص‌ 122، و يوم‌ الاخلاص، ص‌ ، 203
28- همان، ج‌ 52، ص‌ 92، و حايري‌ يزدي‌ (بارحيني)، الزام‌ الناصب، ج‌ 1، ص‌ 428.
29- همان، ج‌ 52، ص‌ 111.
30- همان، ج‌ 52، ص‌ 129 و 110.
31- البرهان‌ في‌ علامات‌ مهدي‌ آخرالزمان، ص‌ 147.
32- بحارالانوار، ج‌ 52، ص‌ ، 131
33- مطهري، مرتضي، قيام‌ و انقلاب‌ مهدي، ص‌ 68.
34ـ امام باقرعليه السلام در توصيف امام مهدى‏عليه السلام فرمود: يعمل بكتاب الله، لايرى نكرا الا انكره بر اساس كتاب خدا (قرآن) عمل خواهد كرد و هيچ زشتى را نمى‏بيند مگر اينكه آن را انكار مى‏كند. بحارالانوار، ج 51، ص 141.
35ـ ايشان معتقد است تا به حال دو انقلاب كشاورزى و صنعتى تحول عظيمى در جهان ايجاد كرده و موج سوم كه انقلاب الكترونيكى و فراصنعتى است در راه است.
36ـ فصلنامه انتظار، سال دوم، ش 3، ص 98 (به نقل از به سوى تمدن جديد، تافلر، محمد رضا جعفرى).
37ـ نجم‏الثاقب، ص 193.
38ـ سفينةالبحار، ج 8، ص 681.
39ـ منتخب‏الاثر، فصل 8، باب 1، ح 2، ص 611.
40ـ يوم‏الخلاص، ص 223.
41ـ يوم‏الخلاص، ص 224.
42ـ بحارالانوار، ج 52، ص 308.
43ـ بحارالانوار، ج 52، ص 308..
44ـ بحارالانوار، ج 52، ص 308..
45ـ بحارالانوار، ج 52، ص 308..
46ـ يوم‏الخلاص، ص 224.
47ـ همان، ص 224.
48ـ همان، ص 223.
49ـ منتخب‏الاثر، فصل 6، باب 11، ح 4، ص 581.
50ـ يوم‏الخلاص، ص 224.
51ـ معجم احاديث الامام المهدى، ج 3، ص 101.
52ـ سوره بقره، آيه 246.
53ـ عقدالدرر، ص 73.
54- مكارم‌ شيرازي، ناصر، حكومت‌ جهاني‌ مهدي(ع)، صص‌ 80 تا 83.
55- مكارم‌ شيرازي، ناصر، حكومت‌ جهاني‌ مهدي(ع)، ص‌ 100.
56- بحارالانوار، ج‌ 53، ص‌ 96.
57- غافر / 60.
58- بقره/ 186.

منبع: کمیته علمی همایش بین المللی دکترین مهدویت